سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||  Atom  ||
حیا

محسن موسایی ::شنبه 88/2/5 ساعت 8:2 عصر

 

لبخند میزند  لبت  سیب حیا داری... ولی

گفتم بیا تا ما شویم چشمت بگفت آری ... ولی

چشمم برای چشم تو شب تا سحر رگبار زد

گفتم دلم خون گشته تو اینگونه می باری ... ولی

این شیشه ی عمر من است اشک تو رود زندگی

آخر چرا بستی کمر ما را بیازاری ... ولی

هر تیغ تو بر قلب من چون مرهم هجران شده

عشق تو در خون من است نه عشق بازاری ... ولی

وقتی که گفتم عاشقم سر را به زیر انداختی

لبخند میزند لبت  سیب حیا  داری .... ولی

 



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    حیا
    یک شاعر عالی
    بیهوده متازید که مقصد خاک است
    پسته های لال !!
    هوای بهاری
    [عناوین آرشیوشده]

    About Us!
    محسن موسایی
    Link to Us!

    Hit
    مجوع بازدیدها: 18842 بازدید

    امروز: 2 بازدید

    دیروز: 1 بازدید

    Archive


    اسفند 1387

    Submit mail